بصیرت |
غفلتم...بیدار شو...حدود 80 ساعت به پایان ماه خدا باقی مانده است... تازه امشب هم به روایتی شب قدر است...برای آنها که مثل من جامانده اند و شبهای قدر خود را در خواب غفلت به سر برده اند.... تا حالا شده که دیر به نماز جماعت برسی و وقتی که وصل کردی امام در حال تشهد باشد و به حالت نیم خیز بنشینی ومنتظر سلام امام شوی؟!به این حالت می گویند تجافی زین العابدین علیه السلام دنیا را سرزمین غرور و تکبر می داند و از خدا می خواهد که همیشه در این دنیا حالت نیم خیز داشته باشد، که یعنی وقت رفتن است. آیا کوله بارت را بسته ای؟! آری باید قبل از رفتن استعدادش را پیدا کنی... باید در همین دنیا برای خودت قبر درست کنی... و در هر شب رمضانت به تبعیت از امامت که در دعای ابوحمزه می خوانی خود را در غسالخانه شستشو دهی...و برای خودت تلقین بخوانی... اما من بیچاره چه کنم که فقط با مجالس بطالین اوقات خود را گذرانده ام واز اعضا و جوارحم در راه تو استفاده نکرده ام... راستی اگر آن خدایی که شب بیست وسوم گوشه ای از زمین را لرزاند و تعدادی از هموطنان ما با دهان روزه به دیدارش شتافتند قرعه ی فال را به شهر و دیار من زده بود من چه خاکی باید برسرم می کردم!؟منی که محکم به این دارالغرور چسبیده ام و اصلا حالت تجافی برایم معنا ندارد... من که از نعمت آسایش و امنیت برخوردارم، نه مثل مردم اهر زیر آوار مانده ام، اما نه آوار گناه مرا بیچاره کرده و کمرم را شکسته است... ونه مثل مردم بحرین تاوان هر روزه و افطارم ، زندانی وقربانی شدن عزیزانم باشد... نه مثل مسلمانهای میانمار ، برای هر شهادتین در نمازم با کوهی از انسانهای " بأی ذنب قتلت؟" مواجه شوم...یک جای دنجی برای خودم پیدا کرده ام و یک جانمازی در مسجد پهن کرده ام و خوشحالم که وقت حی علی الصلوه من هم در خیل شتابانهای نماز برای رسیدن به جماعت می دوم، قرآنی برای خودم آماده کرده ام و خوش دارم که هر روز 20 صفحه بر ختم قرآنم افزوده می شود وامان از دل بیچاره ام که قفل خورده و " افلا یتدبرون القرآن ان علی قلوب اقفالها " نشده است. من فقط تسبیح دستم را می بینم و صدای دانه های آن را می شنوم که در زمان العفو گفتنم به هم می خورد و به خودم می گویم من مثلی؟! آیا کسی مثل من هست که اینقدر با تقوا باشد؟ چه کاردارم که دختر همسایه را می خواهند به خانه ی بخت ببرند و مادرش هر شب با اشک افطار میکند که برای جهیزیه اش از کدام بانک دیگر وام قرض الحسنه بگیرد؟ +خدایا... فقط سه روز برایم مانده است... [ شنبه 28 مرداد 1391
] [ 10:44 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |