بصیرت |
آرشيو شبهات رایج در افواه
[ سه شنبه 30 فروردين 1390
] [ 9:15 ] [ علیرضا دهقانی ]
[
صدای شیعه: اخبار و شايعاتي وجود دارد که مرحوم آيت الله العظمي خويي، مرجع عاليقدر جهان تشيع در ديدار با فرح پهلوي از وي هديه اي دريافت کرده بود. اما با هدف يافتن و دانستن حقيقت اين مسأله، به سراغ آيت الله العظمي سيد «صادق روحاني»، از شاگردان ارشد آن بزرگوار رفتيم و درباره درستی و نادرستی آن پرسیدیم. متن اين پرسش و پاسخ به شرح زیر است: پرسش: آیت الله العظمی روحانی، لطفا با توجه به رابطه نزدیک شما با آیت الله العظمی خویی بفرمایید، چرا ايشان در دیدار با فرح از وی هدیه دریافت کرد؟ پاسخ: بسمه جلت اسمائه، همین قدر بدانید که حضرت آیت الله فرموده بودند، کسانی که این تهمت را به من زده اند، در آن دنیا در پیشگاه عدل الهی خواهند دید، چه بر سرشان می آید و چه عذابی در انتظارشان است. ایشان در همان ایام پخش این شایعات برای من نامه نوشته و مرقوم فرموده بودند که فرح اینجا آمد و من رفتار ظالمانه شاه را به عنوان اعتراض با او مطرح کردم و او هم با ناراحتی و خیلی زود از منزل خارج شد. لازم است، اشاره کنم که حتی پس از درگذشت آقای آیت الله حکیم، محمدرضا پهلوی شخصی را خدمت آیت الله خویی فرستاده و گفته بود، اگر حاضرید پاسخ رسمی بدهید. شاه پیام تسلیت را خطاب به شما می نویسد که ایشان فرموده بودند: خیر، جواب نخواهم داد؛ یعنی ایشان تا این حد هم به پهلوی اعتنا نداشتند. حتی در موردی آیت الله العظمی خویی برای درمان و معالجه به خارج رفته بودند که رئیس جمهور وقت سوریه برایشان پیام داد که به دمشق تشریف بیاورید و استقبال عظیمی از شما انجام خواهد شد که شاه به محض آگاهی، با مذاکرات گسترده سیاسی از این کار جلوگیری کرده بود. [ شنبه 27 فروردين 1390
] [ 14:45 ] [ علیرضا دهقانی ]
[
[ شنبه 27 فروردين 1390
] [ 13:4 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ حجاب نزد فاطمه زهرا (س)چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام: حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که: اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، میدیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست میکردند و مرده را داخل آن میگذاشتند.» منابع: - بحارالانوار، ج 43، صفحات 91 و 93 و 54 و 81 و 189. [ شنبه 27 فروردين 1390
] [ 13:1 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ [ شنبه 27 فروردين 1390
] [ 12:54 ] [ علیرضا دهقانی ]
[
[ شنبه 27 فروردين 1390
] [ 12:52 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ چگونه برای نماز شب بیدار شویم 1) در طول روز مراقب چشم و زبانتان باشيد تا گناهي نكنيد. (تا توفيق اللهی از تو گرفته نشود).
مردي حضور حضرت علي (ع) مشرّف شد و عرض كرد: 1- در بيداري شب با پرخوردن. 2- در نور صورت با خوابيدن در جميع شب. 3- در امان ماندن در دنيا با همنشيني با فاسقان و فاجران».
(هرگاه و ذكرت را فراموشم منما و قرارم مده از بىخبران، بپا خيزم در فلان، فلان ساعت). و به جاي كذا و كذا ساعت بيدار شدن را بگويد. ملكي را خدا موكل گرداند كه او را بيدار نمايد. «سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ النَّبِييّنَ وَ اِلهِ الْمُرْسَلينَ وَ رَبِّ الْمُسْتَضْعَفينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ». اما طبق رواياتي كه غالباً توصيه به انجام فرايض ديني مستحبي و يا واجبات شده است، بهتر است كه اينگونه امور به صورت تدريجى و زمان بندي شده دقيق انجام شود. تا بدن عادت به اينگونه فرايض كند. بسيارى از عزيزان مؤمني هستند كه دوست دارند نماز شب بخوانند، ولى موفق نمىشوند از خواب دِل چسب شبانگاه خود برخيزند. [ شنبه 27 فروردين 1390
] [ 10:15 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ v چگونه برای نماز صبح بیدار شویم؟
سؤال: چه کار کنیم که قبل از نماز صبح و یا صبح زود بیدار شویم و خواب نمانیم؟
جواب: برای سحرخیزی راههای مختلفی ذکر شده است که به بعضی از آنها اشاره می شود:
× وضو گرفتن در موقع خواب اگرچه بهتر است انسان همیشه با وضو باشد همانطوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:«کسی که در حال وضو بمیرد پاداش شهید را دارد.»
«وسایل: ج 1, ص 269 و به روایات بحث وضوء مراجعه شود.»
× در شب سعی کند با شکم پر نخوابد و لازمه این کار این است که کمتر بخورد و به محض خوردن نخوابد زیرا شکم پر مورد بغض و نفرت حق تعالی است. و انسان را از او دور و به شیطان نزدیک می کند. چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود:
«ما من شیی ء ابغض الی الله عزوجل من بطن مملوء»
هیچ چیزی مبغوض تر از شکم پر نزد خداوند سبحان نیست.«کافی: ج 6, ص 270»
× در وقت خواب ذکر خداوند بزرگ را بگوید. مثل تلاوت سوره توحید, حمد, آیة الکرسی, چهارقل, آیه آخر سوره کهف و تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها و ذکرهای دیگر که در کتاب شریف مفاتیح الجنان و ... می باشد.
× سعی کند شب, مخصوصا مثل شبهای تابستان که کوتاه است زودتر بخوابد و یا در روز کمی استراحت نماید تا در شب بتواند راحت تر برای نماز برخیزد.
× بهتر است رو به قبله بخوابد و به صورت روی زمین نخوابد چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:
«من رایتموه نائما علی وجه فانبهوه»کسی را که دیدی به صورت روی زمین خوابیده بیدارش کنید. «من لایحضره الفقیه: ج1, ص 318»
× سعی کند گناه و معصیت نکند زیرا گناه کردن و با افراد گناهکار نشست و برخاست نمودن انسان را از امر خیر از جمله نماز شب محروم می سازد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
«ان الله من نام عامة لیله کان ذلک دلیلا علی انه عمل فی نهاره ذنبا عظیما فعاقبه الله فطرده عن بابه و عن مرافقه العابدین الذین هم احبائه.»
کسی که تمام شب را بخوابد و برای (نماز شب برنخیزد) علتش آن است که در روز گناه بزرگی مرتکب شده و خداوند بزرگ به خاطر آن گناه او را عقاب می کند و عقابش به این است که او را (بوسیله محروم کردن از فیض نماز شب) از درگاهش دور میکند. و همچنین از دوست شدن با انسانهای عابد که از دوستان حق تعالی می باشند محروم می سازد. «ارشاد القلوب: باب 22, ص 117»
مردی حضور حضرت علی علیه السلام مشرف شد و گفت:
«یا امیرالمومنین انی قد حرمت الصلاة باللیل؟»
«فقال امیرالمومنین علیه السلام: انت رجل قد قیدتک ذنوبک.»
ای امیرالمومنین چرا من از فیض نماز شب محروم می شوم؟ آن حضرت علیه السام فرمود: تو مردی هستی که گناهانت تو را در بند و (زنجیر) کشیده اند.«علل الشرایع: ج 2, ص 61, باب 83»
امام صادق علیه السلام فرمود:
« ان الرجل یذنب الذنب فیحرم صلاة اللیل و ان العمل السیی اسرع فی صاحبه من السکین فی اللحم.»
کسی که گناه را مرتکب شود از نماز شب محروم می شود و بدرستیکه عمل بد و گناه اثرش سریع تر در گناه از چاقوی در گوشت می باشد. «میزان الحکمة : ج 5, ص 422»
× بهتر است روی معانی و آثار و فوائد نماز مطالعه و تفکر کند و به قلبش بفهماند که اصل, نماز و امور معنوی است و امور دنیوی اگرچه از نعمتهای خداوند کریم است ولی او این نعم را به بشر مخصوصا مومنان داده تا با استفاده معمولی به سوی او تقرب جویند.
× ضمن اینکه موارد ذکر شده موثر است ولی از همه اینها بالاتر آن است که انسان واقعا عاشق نماز باشد و آن را از ته دل دوست بدارد بطوریکه قبل از اذان منتظر ارتباط با معشوق حقیقی باشد و به محض شنیدن اذان دیگر طاقت و حوصله هیچ کاری دا نداشته باشد. چنین شخصی وقتی می خوابد با مراعات نکات قبل قطعا هر ساعت و هر دقیقه ای از شب اراده کند فرشتگان الهی او را بیدار می کنند.
همانگونه که بعضی افراد به شوق رفتن مسافرت چندید بار در شب بیدار می شوند تا ساعت حرکت فرارسد و بعضی از افراد بارها دیده شده که برای گرفتن جنسی قبل از اذان صبح در صف هستند. آیا بیدار شدن این افراد جزء علاقه و محبت به سفر و امور دنیوی چیز دیگری هست؟
کسی که محبت خداوند یگانه را در دل داشته باشد و بداند نماز چه اثر و فایده ای دارد و از مناجات با او لذت ببرد مگر می شود بیدار نشود و در نماز سستی کند!
امام صادق علیه السلام فرمود:
هیچ بنده ای نیست که آیه آخر سوره مبارکه کهف را در وقت خواب (با دقت و تدبر) بخواند, مگر اینکه هر لحظه ای که اراده کرد فرشتگان الهی او را بیدار می کنند.
«من لایحضره الفقیه: ج1 , ص 298- اصول کافی: ج4, ص 422, کتاب فضل القرآن» [ شنبه 27 فروردين 1390
] [ 10:2 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ تنبلی و وسوسه ی شیطان برای نماز شب [ شنبه 27 فروردين 1390
] [ 9:58 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ [ شنبه 27 فروردين 1390
] [ 9:31 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ [ شنبه 27 فروردين 1390
] [ 9:29 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ آرشيو کلامی (اعتقادی)
[ شنبه 27 فروردين 1390
] [ 9:25 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ سیاسی ش: چگونه (به ویژه در محیط دانشجویی)، کسی را که ولایت فقیه را قبول ندارد روشن و راهنمایی کنیم؟
6 فروردين 1390- «ایکس - شبهه»: قبل از هر پاسخی به چند نکتهی بسیار مهم باید توجه نمود. اول در هر آموزش، تبلیغ و پاسخی، در نظر گرفتن شرایط مخاطب شرط اول است که به آن «مخاطب شناسی» نیز گفته میشود. چرا که افراد همه در یک سطح از بینش، دانش و گرایشات نیستند که یک درک و اخذشان از یک مطلب، برابر و مطابق هم باشد. دوم آن که باید فهمید که دلیل مخالفت با یک مطلب یا موضوع یا مبحث یا یک جریان فکری چیست؟ گاهی ممکن است مخاطب هیچ دلیل خاصی نداشته باشد و فقط یا یک نگاه سطحی و در نظر گرفتن میلها و سلایق خودش حرفی زده یا موضعی میگیرد. گاهی ممکن است دلیلی هم داشته باشد. پس از توجه به دو نکتهی فوق، دقت شود که مبحث ولایت فقیه، هم یک مبحث اعتقادی است و هم یک مبحث سیاسی. پس اگر مخاطب از زیرساختهای اعتقادی برخوردار باشد، نحوهی گفتگو با او متفاوت میشود و اگر نداشته باشد، سخن از «ولایت فقیه» به عنوان یک ضرورت دینی با او بیمورد است، چرا که او در اصل دین پذیری دچار اشکال است. لذا باید با او فقط از جنبهی سیاسی سخن گفت. الف – از دیدگاه اعتقادی: دقت شود که مسلمان و نه فقط در احکام شخصی، بلکه در احکام سیاسی، قضا، اقتصادی ... و آن چه که مربوط به ادارهی جامعه میشود نیز باید تابع احکام الهی باشد. در «دین» جایی برای «منم» وجود ندارد و کسی از خودش احکام و مقررات نمیسازد، بلکه احکام الهی را تبعیت میکند. لذا «فقه» ولایت پیدا میکند. پس، در حکومت اسلامی، «ولایت فقه» ضرورتی اجتناب ناپذیر است. حال که باید «فقه» در همهی عرصههای شخصی و اجتماعی و حکومتی ولایت داشته باشد، سرپرستی حکومت نیز باید بر عهدهی «فقیه» باشد. به این مبحث «ولایت فقیه» گفته میشود و رهبر آن نظام سیاسی نیز «ولی فقیه» نامیده میشود. در چنین حکومتی از میان فقها، یک نفر که بیش از دیگر از شرایط لازم برای رهبری سیاسی جامعه واجد شرایط است انتخاب میگردد و این مسئولیت خطیر بر عهدهی او گذارده میشود. البته توجه به این نکتهی مهم نیز بسیار ضروری است که افراد «فقها» با انتخاب یا رأی اکثریت، صاحب علم، تقوا، فهم، شعور، بصیرت، شجاعت، صبر، درایت و ... نمیشوند، بلکه دارای چنین شرایطی هستند و مردم و فقها با شناخت او، رهبری یا همان «ولایت» را به او میسپارند. در نتیجه: کسی که مسلمان است، لابد باید تابع ولایت احکام الهی در همهی عرصهها، به ویژه نظام سیاسی و حکومت باشد. نمیشود که در وضو و غسل و نکاح، تابع ولایت فقه باشد و در سیاست، قضا، جنگ، صلح و ...، تابع قوانین غیر الهی. به همین دلیل امام خمینی (ره) میفرمود: ولایت فقیه مقولهای است که عقل به محض تصور، تصدیقش میکند و نیازی به دلیل برای اثبات ندارد. ب – از دیدگاه سیاسی صرف: در فرض این ک مخاطب یا اهل اسلام نیست یا هیچ آگاهی و اطلاعی از اسلام ندارد، یک بحث سیاسی صرف به میان میآید. بدون شک کسی که ولایت فقیه را قبول ندارد، نظام سیاسی «جمهوری اسلامی» را قبول ندارد. در اینجا دو مبحث مطرح است: اول آن که آیا نظام سیاسی دیگری را اولی و ارجح میداند؟ دوم آن که هیچ آلترناتیوی ندارد و فقط میگوید از این خوشم نمیآید! از آنجا که یک نظام سیاسی و حکومتی، مسئلهی شخصی نیست و به ذوق کسی بستگی ندارد، بلکه باید بر اساس ادلهی روشن و قاطع مورد حمایت یا مخالفت قرار گیرد، «خوشم نمیآيد» دلیل نیست. اما، در هر دو حالت فوق، دست کم این است که فرد مخالف، تابع اصولی چون «اکثریت» - «رأی مردم» و به اصطلاح دمکراسی است. پس، اگر در جامعهای زندگی میکند که اکثریت قریب به اتفاق آن مسلمان و معتقد و حتی عاشق «ولایت فقیه» و شخص «ولی فقیه» هستند، او هم باید تابع رأی اکثریت باشد. ولی، خوب است که بپرسید: طرفدار کدام آلترناتیو است؟ آیا در نظامات سیاسی امروز، بالاتر از «لیبرال دمکراسی» وجود دارد؟ و آیا آن چه که بر سر مسلمین و همهی بشریت میآورند را نمیبیند؟ انسان عاقل و بصیر، حتی اگر ولایت فقیه را نشناسد، همین که میبیند دشمنان کشور و ملت و نیز چپاولگران سرمایههای مادی و معنوی این کشور، همهی دشمنی خود را متوجه «ولایت فقیه» کردهاند، باید بفهمد که پس لابد این به خیر ملت و کشور است. [ چهار شنبه 24 فروردين 1390
] [ 11:19 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ متفرقه ش (تهران): میگویند نامهی اعمال ما هر دو شنبه و پنجشنبه به محضر امام عرضه میشود. اولاً سندش چیست؟ و ثانیاً آیا با ستارالعیوب بودن حق تعالی منافات ندارد؟
22 فروردين 1390- «ایکس - شبهه»: البته که حق تعالی نظام آفرینش را بر اساس علم، حکمت و قدرت خود آفریده است و برای هر امری سازمان، تشکیلات و مسئولی از ملائک یا انسانها و ... وجود دارد و همهی اوامر و فیوضات الهی نیز از طریق حجت او در زمین میرسد و همهی اعمال و دعاهای بندگان نیز از طریق حجت و خلیفهی او در زمین صعود میکند. الف - اولین دلیل و سند عرضهی اعمال به امام هر عصر و زمانی، بیان حق تعالی در کلام وحی و تصریح قرآن مجید است که میفرماید: نه تنها اعمال، بلکه آثار هر عملی تا قیام قیامت را نزد «امام» جمع میکنیم: «إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ» (یس - 12) ترجمه: ماييم كه مردگان را زنده مىكنيم و آن چه كردهاند و آن چه از آثارشان (حتی پس از مردن بروز مىكند) همه را مىنويسيم و ما هر چيزى را در امامى مبين برشمردهايم. هم چنین میفرماید: شما همه در محضر حجت خدا هستید و هر عملی که انجام دهید او (نبی و یا مؤمنین – ائمه – میبینند: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (التوبه - 105) ترجمه: بگو (هر چه مىخواهيد) بكنيد كه خدا عمل شما را خواهيد ديد، و همچنين رسول او و مؤمنان نيز، بزودى شما را بسوى داناى غيب و شهود مىبرند، و خدا شما را از اعمالى كه مىكرديد خبر مىدهد. ب – روایات نیز در این خصوص بسیار است. به عنوان نمونه: امام باقر علیه السلام فرمودند: «ان الاعمال تعرض علی نبیکم کل عشیة الخمیس فلیستح احدکم ان تعرض علی نبیه العمل القبیح». تمامی اعمال شما بر پیامبرتان هر عصر پنجشنبه عرضه می شود، بنابراین باید از اینکه عمل زشتی از شما بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم عرضه شود شرم کنید. و نیز امام صادق علیهالسلام فرمودند: «تعرض الاعمال علی رسول الله اعمال العباد کل صباح ، ابرارها و فجارها، فاحذروها، و هو قول الله عز و جل و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله ، و سکت». تمام اعمال مردم هر روز صبح به پیامبر عرضه می شود، اعمال نیکان و بدان ، بنا بر این مراقب باشید و این مفهوم گفتار خداوند است که می فرماید: و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله ، این را فرمود و ساکت شد. ج – علما، فقها و مراجع شیعه و سنی نیز بسیار بر این معنا تأکید داشته و تذکر دادهاند که به عنوان نمونه چند جملهای از حضرت امام خمینی (ره) ایفاد میگردد: ج/1: در روایات آمده است پرونده اعمال ما در هر عصری به امام زمان آن عصر ارائه میشود. كه به تبع اعمال ما در این عصر به محضر امام زمان (عج) عرضه میشود و حضرت از اعمال ما با خبر میشوند. امام خمینی در این زمینه فرمایشاتی داشتهاند كه در اینجا ذكر میكنیم. تمام ذرات کارهای ما تحت نظر خدای تبارک و تعالی است و نامه اعمال ما به حسب روایات به امام وقت عرضه میشود. امام زمان علیه السلام مراقب ما هستند. (صحیفه نور ، ج 18، صص 17- 18) ج/2: توجه داشته باشید که در کارهایتان جوری نباشد که وقتی بر امام زمان علیه السلام عرضه شد، خدای نخواسته، آزرده بشوند و پیش ملایکة الله یک قدری سرافکنده بشوند که، اینها شیعههای من هستند . اینها دوستان من هستند و بر خلاف مقاصد خدا عمل کردند. رییس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رییس منفعل میشود. (همان مدرک، ج 12، ص 128) ج/3: من خوف دارم که کاری بکنیم که امام زمان علیه السلام پیش خدا شرمنده بشود. اینها شیعه تو هستند این کار را میکنند! نکند یک وقت خدای نخواسته، یک کاری از ماها صادر بشود که وقتی نوشته برود، نوشتههای ملایکة اللهی که مراقب ما هستند، رقیب هستند، هر انسانی، رقیب دارد و مراقبت میشود. ذرههایی که بر قلبهای شما میگذرد، رقیب دارد. چشم ما رقیب دارد. گوش ما رقیب دارد. زبان ما رقیب دارد. قلب ما رقیب دارد. کسانی که مراقبت میکنند اینها را، نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمان علیه السلام یک وقت، چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان علیه السلام باشد. مراقبت کنید از خودتان، پاسداری کنید از خودتان. (همان، ج 7، ص 267) د: اما این ساز و کار در ربوبیت حق تعالی به هیچ وجهی با «ستار العیوب» بودن او منافات ندارد. چرا که اولاً چنان چه حضرت مهدی عج الله تعالی میفرمایند: «دلهای ما ظرف مشیت الهی است، چون او بخواهد، ما میخواهیم». پس اگر خدا خواست عیب و گناهی پوشانده شود، میشود. ثانیاً حج الهی هر چه میبینند و میدانند، به امر و ارادهی الهی است. پس اگر او نخواهد، نمیبینند و نمیدانند. چنان چه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در دعای کمیل چنین به محضر الهی عرض مینماید: «إِلَهِی وَ سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِی قَدَّرْتَهَاوَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتِی حَتَمْتَهَا وَ حَکَمْتَهَا وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ أَجْرَیْتَهَاأَنْ تَهَبَ لِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ کُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ وَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُوَ کُلَّ قَبِیحٍ أَسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ أَخْفَیْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُوَ کُلَّ سَیِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإِثْبَاتِهَا الْکِرَامَ الْکَاتِبِینَ الَّذِینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مَا یَکُونُ مِنِّیوَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوَارِحِی وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْوَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ أَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ ...» ترجمه: اى خداى من و سید من از تو درخواست مىکنم به مقام قدر (و آن قدرت ازلى) که مقدرات عالم بدان کردى و به مقام قضاى مبرم که بر هر که فرستادى غالب و قاهر شدى که مرا ببخشى و در گذرى در همین شب و همین ساعت هر جرمى و هر گناهى که کردهام و هر کار زشتی که پنهان داشتهام دقت شود که بسیاری از عیوب و معاصی ما، به دعا و شفاعت امام (ع) و به خاطر او پوشیده و بخشیده میگردد. لذا باید مراقبت و شرم داشته باشیم، نه این که گمان کنیم حق تعالی همهی معاصی ما را از ایشان پوشیده نگه میدارد. خیر. همان خدایی که فرمود من ستارالعیوب و غفارالذنوب هستیم، همان خدا فرمود که همه در محضر حجت و خلیفهی من هستید و از که «عین الله» است، ناظر بر شماست. [ چهار شنبه 24 فروردين 1390
] [ 11:0 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ کلامی (اعتقادی) ش (همدان): میگوییم صفات خدا عین ذات اوست. پس اگر شناخت ذات خداوند محال است، چگونه شناخت خدا از راه شناخت صفات میسر میشود؟
22 فروردين 1390- «ایکس – شبه»: با توجی به اهمیت موضوع و ضرورت ایفاد پاسخ کوتاه به این سؤال مهم، لازم است به نکات ذیل کاملاً دقت نمایید: الف – به طور کلی هیچ عقلی نمیتواند فوق ظرفیت خود را بشناسد. چرا که هر چه را بشناسد، محیط بر آن است و این احاطه ثابت مینماید که ظرفیت وجودی معروف (شناخته شده)، کوچکتر از عارف (شناسنده) بوده است. پس خدایی که شناختش در عقل مخلوقش بگنجد، اصلاً خدا نیست، چون بسیار محدودتر از بندهاش میشود. ب – نه فقط ذات خداوند متعال را نمیتوان شناخت، بلکه ذات هیچ موجودی (حتی خود را) نمیتوان شناخت و ذات هر چیزی با اسماء (نشانههایش) شناخته میشود. خداوند نیز با نشانههایش شناخته میشود. به عنوان مثال اگر به ما بگویند: یک درخت، یک حشرهی ریز ... یا خودت را تعریف (معرفی) کن، ما فقط تعدادی از نشانهها را ارائه میدهیم و از ذات خبری نداریم. لذا اگر بگوییم: من یک مرد یا زن هستم، ایرانی و اهل تهران یا همدان هستم، طلبی یا دانشجو هستم، قد من 170 سانت است، وزن من 70 کیلو است، موهایم سیاه است، نام من این و نام خانوادگیام آن و نام والدینم چنین و ... میباشد، اینها همگی نشانههای ما هستند و نه خود ما. ج – اما، این که میگوییم «صفات خدا»، به خاطر به کارگیری واژگان و مفاهیم آشنا به ذهن ماست، وگرنه خداوند متعال اصلاً صفت ندارد. صفت متعلق به موجود مرکب است و نه واحد و احد. چنان چه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «هر صفتی به خودی خود نشان میدهد که غیر از موصوف است و هر موصوفی نشان میدهد که غیر از صفت است، پس هر کس برای او صفتی قائل شود، برای او قرینی قائل شده و هر کس قرینی قایل شود، او را مرکب دیده و هر کس او را مرکب ببیند، برای او حدی فرض نموده و ...» خطبه اول لذا برای این که این دیدگاه در ذهن به وجود نیاید، گفتند: صفات عین ذات است. یعنی چنین نیست که خداوند چیزی باشد و علم، یا رحمت او، یا قدرت او و ... (مانند ما) چیز دیگری باشد. د – آن چه از رحمت، قدرت، علم، حیات و ... را صفات خدا مینامیم، در واقع تعریفی از او است و این واژهها نیز خود اسمهایی هستند که او برای درک معنا و معرفت بیشتر بشر خلق کرده است. در واقع اسمها (نشانههای) خدا چه در غالب لفظ باشد و چه تعین خارجی (مخلوقات) داشته باشد، همه مخلوق او هستند و نه خود او. چنان چه اسمهای ما (مثل احمد یا مریم، دانشجو، طلبی، پزشک، میندس، وکیل، وزیر، کارگر، امام و ...، همه اسم و نشانههایی هستند که مخاطب را به شناخت ما نزدیکتر مینماید و نه خود ما). ھ – حال این تعاریف را چه «اسم» بنامیم و چه «صفت – برای تقریب ذهن»، باید دقت کنیم که انسان با شناخت نشانهها یا به اصطلاح صفات، همان نشانهها را میشناسد و نه ذات را، و نشانهها را نیز هر کسی به اندازهی علم و عقل و درایت و بصیرت خود میشناسد. مثلاً یک انسان سطحی بین از خورشید همین نور یا گرمایش را میشناسد، چون فقط همین نشانهها را میبیند. اما یک فیزیکدان، شناخت بسیار بیشتری در مورد نور، انعکاس، جرم، جاذبه و ... دارد. ولی در هر حال شناخت نشانهها، معرفت انسان را به صاحب نشانه بیشتر میکند، نه این که همهی ذات او را بشناسد. پس با شناختن اسمای الهی (نشانههای او)، ابتدا همان نشانهها را به اندازهی عقل خود میشناسیم و از آن معرفتی دربارهی صاحب نشانه پیدا میکنیم، نه این که او را کاملاً و تماماً بشناسیم. لذا در کلام معصومین (ع) مکرر میخوانیم که خطاب به حق تعالی عرض میکنند: عقول از شناخت و معرفت کنه تو عاجزند. و حتی در مورد شناخت اسمها و نشانهها نیز چنین بیان شده است. چنان چه امام صادق (ع) میفرمایند: والله که اسمهای حسنای الهی (که در قرآن آمده است) ما هستیم. [دلیل عقلی آن که مخلوق اسم یا نشانهی خالق است و هر چه مخلوق کاملتر باشد، نشانهی کاملتری است و اهل عصمت (ع)، اکمل و اشرف مخلوقات هستند، پس اسمای حسنی هستند] و امام رضا علیهالسلام میفرمایند: همه عقول و دانشمندان و غواصان فهم و ادراک، حتی از شناخت یکی از ویژگیهای امام عاجز هستند، چه رسد به شناخت کامل او. [ چهار شنبه 24 فروردين 1390
] [ 10:58 ] [ علیرضا دهقانی ]
[
[ چهار شنبه 24 فروردين 1390
] [ 10:56 ] [ علیرضا دهقانی ]
[
مرجع سایتwww.x-shobhe.com [ چهار شنبه 24 فروردين 1390
] [ 10:54 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ شبهات رایج در افواه ش: اگر كسی كاملاً به اسلام و احکامش پایبند و شیعه دوازده امامی باشد و كاملاً به ولایت اهل بیت معتقد باشد ولی ولایت فقیه و ولی فقیه را قبول نداشته باشد تكلیفش چیست؟ آیا مرتد است؟ اگر هم مرتد نیست پس جایگاه شعار (مرگ بر ضد ولایت فقیه) چیست؟
17 اسفند 1389- «ایکس – شبهه»: مرتد کسی است که اسلام را شناخته است و بدان اعتقاد آورده و به اعتقاد خود نیز شهادت داده است و پس از آن نه تنها از اسلام خارج میگردد، بلکه کافر میشود. مرحوم علامهی حلی (ره) در تعریف ارتداد فرمودند: «هو الذى يكفر بعد الاسلام»، یعنی مرتد کسی است که پس از اسلام آوردن کافر میشود و امام خمینی (ره) نیز فرمودند: «المرتد هو من خرج عن الاسلام واختار الكفر» - مرتد کسی است که از اسلام خارج شود و کفر را برگزیند. (تحریر الوسیله، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بیتا، ج 2، ص 329، كتاب المواریث، مسئله 10) پس به راحتی نمیتوان هر کس را که نظر متفاوتی دارد، «مرتد» قلمداد نمود. به قول مرحوم علامه جعفری: «یک وقت خانمی نزد من آمد و گفت: باید از شوهرم جدا شوم، چرا که مرتد شده است! ... علامه پس از صحبت با شوهر او، به آن خانم گفت: شما اصلاً نگران نباش، چرا که شوهر شما اصلاً به اسلام نیامده بود که از آن خارج شود. الف – اما کسی که اسلام آورده و به ولایت اهل بیت (ع) نیز اعتقاد دارد، ولی ولایت فقیه را قبول ندارد، باید اطلاعات و معلومات خود را دربارهی همان ولایت اهل بیتی که قبول کرده است، تکمیلتر نماید. چرا که شناخت اهل بیت (ع) فقط شناخت شناسنامهای و قبول ولایت آنها فقط قبول یک واژهای به نام «ولی» نیست. بلکه باید بداند که «ولایت» چیست که او قبول کرده است؟ و بعد دقت کند که ائمهی اطهار (ع) چه رهنمودها و دستورالعملهایی را برای او در باب ولایت صادر نمودهاند؟ آیا ائمه (ع) تکلیفی برای دورانهایی که خود در حکومت نیستند و یا در دوران غیبت صادر نمودهاند، یا همگان رها کردهاند و گفتهاند: لازم نیست کاری بکنید، بروید بنشینید، حکومت کفار و ظالمین را بر خود قبول کنید و منتظر باشید تا روزی ظهور برسد؟! بدیهی است اگر کمی مطالعات را افزایش دهد، پی میبرد که پذیرش «ولایت فقیه» اصلاً دلیل و سند هم نمیخواهد، بلکه به حکم عقل اثبات میشود. به قول امام خمینی (ره)، «ولایت فقیه مقولهای است که عقل آن را به محض تصور تصدیق میکند و دلیل هم نمیخواهد». ب – به طور کلی دقت فرمایید؛ آیا چنین نیست که وقتی شیعه مرجعیت و ضرورت تقلید از مجتهد در احکام (و نه اصول) را پذیرفته است، در واقع «ولایت فقیه» را پذیرفته است؟ مگر فقه فقط احکام طهارت و نجاست و غسل و شکیات است؟! ج – اما اگر کسی اصل «ولایت فقیه» را قبول کرد، قبول نداشتن شخص «ولی فقیه» دیگر معنایی ندارد. چرا که تعریف چگونگی انتخاب آن به صورت مستقیم و یا به صورت تعاریفی قوانین منطبق با شرع تبیین شده است و مسئله ذوقی یا هوسی نیست. د- در مورد موضوع «ضد ولایت فقیه» و جایگاه شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه»، استناد به تعریف مقام معظم رهبری، از همه گویاتر است. ایشان در دیدار با دانشجویان نخبه (17/7/1386) و در پاسخ یکی از آنها در تعریف «ضد ولایت فقیه» فرمودند: اين برادر عزيزمان ميگويد «ضد ولايت فقيه» را معرفى كنيد. خوب، «ضد» معلوم است معنايش چيست؛ ضديت، يعنى پنجه در افكندن، دشمنى كردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نيستم؛ ممكن است كسى معتقد به كسى نيست. البته اين ضد ولايت فقيه كه در كلمات هست، آيهى مُنزل از آسمان نيست كه بگوئيم بايد حدود اين كلمه را درست معين كرد؛ به هر حال يك عرفى است. اعتراض به سياستهاى اصل 44، ضديت با ولايت فقيه نيست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبرى، ضديت با رهبرى نيست. دشمنى، نبايد كرد». پس، ضد دشمنی است که پنجه درافکنده و نیستی و نابودی شما را میخواهد، لذا بدیهی است که طرف مقابل نیز نیستی و نابودی دشمن را بخواهد. در این خصوص قبلاً توضیحات مبسوطی ارائه شده که حتماً با کلیک روی شماره (1) مطالعه نمایید. [ چهار شنبه 24 فروردين 1390
] [ 10:51 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ کلامی (اعتقادی) ش (رشت): دوستم میگوید: نماز نمیخوانم، چون خدا آدم را به خاطر گناهش به زمین فرستاد، پس ما چرا باید تقاصش را پس دهیم، این چه عدالتی است؟
6 اسفند 1389- «ایکس – شبهه»: البته که دوستتان به خاطر تنبلی توجیه میکند، اما از باب این مسائل بر او روشن شود، به ایشان بفرمایید که به طور کلی خطا رفتهاند و با همهی مسائل از روی «انگار و گمان» و آن هم گمان غلط برخورد نمودهاند. لذا نکات ذیل را به عنوان سرفصل متذکر گردید: الف – اولاً که نماز یک امتیاز است و نه یک تنبیه. امیتازی که فقط به مؤمنین و متقین و اهل علم و عمل داده میشود. نماز راز و نیاز بین عاشق و معشوق است و نه مکافات عمل غلط خود و دیگران. نماز معراج مؤمن است و نگهدارندهی او از هر خطا و لغزش. نماز یک جایزهی الهی است و به خطاکار جایزه نمی دهند. در هیچ کجای قرآن کریم و آموزههای دینی نیامده است که چون حضرت آدم (ع) خطا کرد و به زمین رانده شد، پس شما نماز بخوانید. بهتر است اگر نیست به مباحثی علم آگاهی نداریم، دست کم از جانب خود برای احکام الهی «فلسفه« نبافیم تا سپس با محکوم کردن فلسفهی بافته شدهی ذهن خود، خدا را محکوم کنیم. بلکه خداوند کریم در کلامش میفرماید که برای «یاد من» نماز بخوانید. فرمود: من خدای شما هستم، پس بیایید باهم حرف بزنیم: «إِنَّني أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه - 14) ترجمه: من خداى يكتايم، معبودى جز من نيست، عبادت من كن و براى ياد كردن من نماز به پا كن. ب – ثانیاً وجود خداوند متعال، از را تعقل و تفکر (عقل و دانش) در آیات خلقت و آیات قرآن کریم شناخته میشود و نه از راه داوری ما راجع به فعل او. پس اگر کسی فهمید که لابد جهان هستی به خودی خود پدید نگردیده است و عقل حکم میکند که باید خالقی که «هستی و کمال مطلق» که خلقت، نظم، حرکت هدفدار و ... را به وجود آورده باشد، دیگر وقتی در ذهنش سؤال، شبهه یا مطلب گنگی پیدا شد، سریعاً خود را از او عالمتر، حکیمتر و حتی عادل تر نمیداند و سریع خود را قاضی افعال حکیمانه حق تعالی ندانسته و او را محکوم نمینماید. و اگر کسی به وجود خدا پینبرد، بدیهی است برای او «نماز» که احکام و آداب عبادی انسان در مقابل چنان خالقی است، معنایی ندارد. از دوست خود بپرسید که آیا به خود «خدا» شک دارید و یا به عدالت او؟ اگر به وجود او شک دارید، پس او را محکوم به بیعدالتی یا ... نکنید، چون اصلاً قبول ندارید که خدایی هست یا نیست؟ و اگر اصل وجود را قبول کردید، عقل حکم میکند که خدا، یا همان هستی و کمال مطلق، از هر عیب و نقصی منزه «سبحان» است، پس حتماً عادل است و ظلم نمیکند. نه این که خدایی باشد که دوست شما یا هر کس دیگری از او عالمتر و عادلتر باشد و از عبادت او به خاطر محکوم کردن او به [العیاذبالله] بیعدالتی سرپیچی کند! ج – حضرت آدم (ع) نیز به خاطر گناهش به زمین فرستاده نشد، بلکه خداوند از همان ابتدای خلقت او فرمود به ملائکه فرمود: قصد دارم خلیفهی خود را روی زمین قرار دهم و همین امر موجب حیرت و سؤال ملائک شد و خداوند متعال نیز در پاسخ آنان فرمود: من چیزهایی [از کمالات این مخلوقم] میدانم که شما نمیدانید: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» (البقره - 30) ترجمه: و چون پروردگارت بفرشتگان گفت: من ميخواهم در زمين جانشينى بيافرينم گفتند: در آنجا مخلوقى پديد مىآورى كه تباهى كنند و خونها بريزند؟ با اينكه ما تو را بپاكى مىستائيم و تقديس مىگوييم؟ گفت من چيزها ميدانم كه شما نمیدانيد. مضاف به این حضرت آدم (ع) در آن بهشتی که برخی گمان میکنند، - یعنی همان بهشت موعود – نبود، چون ورود به آن بهشت فقط در آخرت صورت میپذیرد، شیاطن نیز به آن راه ندارد و کسی نیز از آن اخراج نمی شود. بلکه بهشت برزخی یا دنیوی بود. و این اخراج فقط سبب شد که «بدی»های آنها عیان شود. چنان چه میفرماید «فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما – سر انجام هر دو از آن درخت خوردند و عورتهايشان به ايشان نمودار شد. (طه 121)» د – ما تقاص آنها را نمیدهیم، در این دنیا نیز هر کس فریب شیطان را نخورد، در بهشت دنیوی زندگی میکند و سپس به بهشت برزخی و بهشت قیامت منتقل میگردد و هر کس فریب بخورد، بدیهایش آشکار میشود، یعنی نفس امارهاش فعال شده و از رفتارش تجلی میکند. لذا خداوند کریم به هر انسانی فرمود که مواظب باشید، شما نیز مانند آنها فریب نخورید: «يا بَني آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ» (الأعراف - 27) ترجمه: اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، لباس ايشان را از تنشان مىكند تا عورتهاشان را به ايشان بنماياند، شيطان و دسته وى شما را از آنجايى مىبينند كه شما نمىبينيد، ما شيطانها را سرپرست كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند. [ چهار شنبه 24 فروردين 1390
] [ 10:47 ] [ علیرضا دهقانی ]
[ |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |